سلام

حوصله نداشتم

یعنی چندروزه که حوصله ندارم

گفتم بیام اینجا بنویسم که وقت بگذره و خوابم بگیره

اول وبلاگ دوستان رو گشتم و سر حال اومدم

ولی زمان خوابم هم دیگه فرارسیییید


این شد که پست ننوشته بریم لالا

اگه مینوشتمم خیلی پست به درد نخوری میشد


خلاصه انچه میخواستم بنویسم اینکه یکشنبه تهران بودیم واسه دیدن حلما. قربونش بشم دخملمونو! اینقده ماچیههههه! تا حالا بچه ای ندیده بودم که اینقدر دلم بخاد هی ببوسمش! با رعایت نکات ایمنی یه بار صورتشو بوسیدم ولی عوضش چپ و راست دست و پا و فرق سرش رو میبوسیدم اینقدر که عشق بود! ناخونای فینقیلی دست و پاشم کلی بوسیدم حتی! ^_^

موقع خواب فقط تو بغل مامانش میخابید ولی باقی اوقات تو بغل ما هم اروم بود!



*تو وبلاگ قبلیم این سری پستای چل تیکه رو تا 40+50 رفتم ولی دیدم اینجا از نو شروع کنم جذابتره


+ این ساعت داره صدا خروس میاد :| و البته صدای ماشینای خاک برداری واسه ساختمون سازی :|