۲ مطلب با موضوع «تورلیدری» ثبت شده است

بهترین تور ایرانی

سلاااااام

خوبین؟

من عااااااالی ام!

دیروز یه تور دانشجویی داشتم واسه مسجد جامع عتیق

با استادشون بودن

چقدررررررر عالی بود!

اول که اومدن همه معلوم بود زروکی ان و خوششون نمیاد.

بردمشون اول رشته هاشونو پرسیدم و چون دیدم تخصصی تاریخ یا مرمت و اینا نیستن بهشون گفتم خب پس خیلی تخصصی یادتون نمیدم.

بعد اول ماکت مسجد رو واسشون توضیح دادم. معلوم بود حوصله سر بره واسشون! ولی من نقشه داشتم واسه این کارم!

اونجا که توضیح دادم میخواستم یه دید کلی از مسجد داشته باشن و اطلاعات کلی بگیرن تا تو مسجد بهتر درک کنن و حتی سوال ازشون بپرسم!

خلاصه تو خود مسجد که رفتیم و توضیحاتو شروع کردم اینا هی علاقمندتر شدن!

دو سه تاشون بودن که کلا تو حال خودشون بودن ولی باقی همه کم کم جذب شدن!

تو بحثا شرکت میکردن

سوال جواب میدادن

سوالای خوب میپرسیدن

حتی جاهای جدید کشف میکردن و ازم میپرسیدن!

استادشونم حسابییییی کیف کرد!

کلی خودمو رو در رو تشویق کرد! حتی گفت تورای بعدی هم اگه ایشون لیدرمون باشن میایم!

خودمم خعلی کیف کردم!

هیچ جا کم نیوردم و حتی برخلاف باقی تورام که یه ذره سریع صحبت میکنم دیروز خیلی اروم و سراصبر توضیح دادم.


کارمون که تموم شده بود و داشتیم با ماشین اقای رییس برمیگشتیم اقای رییس گفتن یه سری استادا که من رو میشناختن میومدن میگفتن این لیدرتون خوب بود و اون بد بود و این چیزا! و تو اینه به من نگاه میکردن.

من فهمیدم اون استادی که با من بودن کامل با اقای رییس اشنا بودن و دیدم شروع کردن با هم حرف زدن.

شب تو واتس هرچی بهشون گفتم چی گفتن و هی خواستم زیر زبون بکشم طفره رفتن! اخرش گفتم جدی از من ایرادی نگرفتن؟ که گفتن بس کن! و این از زبون اقای رییس ته تعریفه! یعنی طرف کلی تعریفتو کرده بس کن دیگه! ^_^ اخه اقای رییس هیییییچوقت مستقیم تعریف کسی رو نمیکنن


بعد تورم هم مثل همیشه موندم واسه کمک! و کلییی ذوق میکردم که از بین اون همه ادم اقای رییس منو صدا میزدن که کمکشون کنم این یعنی رو من بیشتر از بقیه حساب میکنن ^_^

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
انانیمس ...

روز جهانی گردشگری مبارک

سلام

امروز روز جهانی گردشگری بود. و به همین مناسبت ;) موسسه ای که کلاسای میراث رو میرفتیم یه مراسم گرامیداشت کوچیک داشت. 

البته این مراسم گرامیداشت بیشتر بهونه بود واسه اینکه بچه های دوره جدید بیان و برنامه بهشون داده بشه.

 نخودچی هم از بچه های دوره جدیده! منم چون تو سایت موسسه زده بود که ورود عَموم 😜 آزاد است نخودچی رو بسیار ترغیب نموییدم که بیا با هم بریم.


خود مراسم چیز خاصی نبود. بعلاوه اینکه به احترام عزای عمومی واسه حاجیای شهید شده، واسه حاجیای شهید شده تو فاجعه ی منا، تنها نغمه ای که پخش شد سرود ملی بود و اهنگ وطنم ای شکوه پابرجا که البته روی یه کلیپ بود.


ولی سه تا مورد خعلی کیف کردم و بهم انرژی مثبت داد. اول اینکه همون اول که رفتم با مسئول آموزشمون سر به سر گذاشتیم و قشنگ مشخص بود خوشحال شده من که ورودی قبلی بودم هم رفتم. اولش سر شوخی که با هم داریم گفت "تو دیگه واسه چی اومدی!؟ تو اینجا چیکار میکنی؟!" مدیر موسسه و یکی از اساتید هم ایستاده بودن. من باد به غبغب و سینه ستبر که "خودتون دعوت کردین! میخواستین دعوت نکنین!" گفت "من کی تو رو دعوت کردم کی به تو زنگ زدم؟" گفتم "تو سایت اعلام کردین دعوت کردین منم اومدم!" البته تمام مکالماتمون تو شوخی شوخی و خنده خنده بود.


دومین مورد این بود که مدیر موسسه تو سخنرانی اشون به من اشاره کردن که "از بچه های دوره ی قبل هم میتونین بپرسین و ما حرفشونو قبول داریم حتی اگر نقد باشه." واسه همین بعد که مراسم تموم شد همه هی میومدن ازم سوال میکردن :)))) قشنگ حس ترم بالایی و صفری بود! 


مورد سومم وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم مدیر موسسه قشنگ معلوم بود چقدر خوشحال شده که منی که دیگه کاری باهاشون نداشتم پا شدم مراسمشونو رفتم و بهشون احترام گذاشتم. ازم تشکر کرد که تشریف بردم 😎


خلاصه کلییییی انرژی گرفتم و ذوق کردم!


پ.ن: چه حس خوبیه یه دوست به یادت باشه، همیشه! نخودچی شرایط مالی اش خوب نیس. مثل خودم. ولی از سفر شمالش واسم سوغاتی کلوچه اورده ^_^

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انانیمس ...