۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

تموم شد

سلام

تموم شد

انقدر نشستم بکوب پای این ترجمه که زودتر تموم شه که امشب تموم شد. 

سرم سنگینه.

گیج و ویجم

مغزم پر لغات این متنه اس

درس نخوندم


ولی خوشحالم


تموم شد


تموم شد و استعفا دادم و قبول شد



آخییییییش

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انانیمس ...

تصمیم کبری!

سلام

این چند وقته واقعا از نظر روحی خسته شدم! 

اینکه مدام تو ذهنم اولویت بندی کنم، حواسم باشه پیامک نیاد واسم از دارالترجمه، به مقاله ام فکر کنم، به کتابای تاریخی ام فکر کنم، به اسپانیایی، به لغات تخصصی انگلیسی تورلیدری و هزار و یه چیز دیگه!


تو کل موضوعات در حال حاضر بیشتر ازهمه این پول دراوردنه که روحم رو خسته میکنه. اینکه با کلی منت واسه دارالترجمه حمالی کنی و اخرشم حتی کمتر از کارگر روزمزد پول بذارن کف دستت و هرچی پول از ملت میگیرن خودشون هاپولی کنن!

یه جا هم بود که شخصی واسش کار میکردم که متناش خوب بود و پولشم خوب! دیگه 3-4ماهی هست کار نمیکنم. طرف 100هزار تومنو خورد یه ابم روش! هرچی هم پیام و ایمیل جوابش این بود که وقت نکردم دارم بررسی میکنم! دفعه اخر واسش پیام دادم اگه قرار نیس پولو واسم بریزین بگین یه جور دیگه روش حساب کنم! خواهرم گفت این پیام تو از صدتا فحشم بدتر بود! ولی بازم همون جوابو گرفتم. دیگه هم پیام ندادم بهش. اما واسه اربعین میخام واسش بفرستم طاعات و عبادات و عزاداریاتون قبول! ببینم رگی داره که بهش برخوره!


حالا تصمیم کبری چیه که افتاده به دل انانیمس!

من بابام خرجمو میده. هرچند نه مثل خیلیا که مثل ریگ پول میریزن تو جیب بچه هاشون ولی هر موقع بخوام حالا با یه ذره اکراه بهم میده. اکراهشم واسه این نیس که بخاد واسه خودش جمع کنه یا خرج کس دیگه ای کنه ها! به قول خودش نگه داشته واسه آینده ی من و خواهرم. و ته دلش حس میکنه ما داریم زیادی خرج میکنیم.

خودم دوست دارم کار کنم چون دوست دارم استقلال مالی داشته باشم. حتی با اینکه کار میکنم هم باز بابام بهم پول تو جیبی میده علاوه بر اینکه خرجای اصلی زندگیمم با اونه!


ولی خسته شدم.


راستش یکی دو ماهی امتحان کردم دیدم میتونم فقط با پول تو جیبی گرفتن از بابام هم زندگی کنم! به شرطیکه حواسم باشه تو تعارف نیفتم واسه خرج کردنام و نخوام لارج بازی دربیارم!


الانم تصمیممو گرفتم. میخام از دارالترجمه هم استعفا بدم. خیلی قر میان این چندوقته سرم! حقوقم که بیشتر نشده که کمتر شده!

یه پروژه دستمه که شنبه باید تحویل بدم.

شنبه بعد تحویلش استعفامم براشون میفرستم.

یه مدت خوشان خوشان زندگی کنم به کتاب خوندنم برسم ببینم به افسردگی میفتم یا نه :))))


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انانیمس ...

سر به مهر


صبا (لیلا حاتمی): خدایا وقتی یه چیزی هم مشخصه هم نامشخصه

یعنی در واقع نامشخصه…


+دیالوگ فیلم سر به مهر

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انانیمس ...

2. یکی...

یکی باید باشد 


یکی که آدم را صدا کند


به نام کوچک‌اش صدا کند


یک‌جوری که حال آدم را خوب کند


یک‌جوری که هیچ‌کس دیگر بلد نباشد


یکی باید آدم را بلد باشد ...
                                                   


مریم ملک‌دار


پ.ن: ولی نیست.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انانیمس ...

از ته دل خواستن

سلام

اتفاقی منی که اهل خوندن مصاحبه های بازیگرا نیستم رفتم سراغ مصاحبه عباس غزالی. اتفاقی که داشتم سرسری یکی در میون میخوندمش دیدم نوشته کتاب چهار اثر از فلورانس اسکول دیدش به زندگی رو عوض کرده.

قلقلک شدم بخونمش.

دانلود کردم و شروع.

قشنگه

جالبه


اصل حرفش اینه که هر چی رو از ته ته دل بخوای و ایمان داشته باشی خدا کمکت میکنه بهش میرسی. 


ایمان دارم هرچی بخوام خدا کمکم میکنه. حتی یه وقتایی خواسته ام درست نبوده ولی منو رسونده بهش و بعد پشیمون شدم حتی! مثلا خواستم یکی انقدر تو چشمم نباشه، قربونش برم خدا که طرفو کامل خورد خاکشیر کرد واسم! 


میخام که بخام، ولی یه سری چیزا رو میترسم از ته دل بخام.


از وقتی ترس اومده تو دلِ خواستنم انگار هی نشونه میذاره واسم که نترس! مثلا متنایی درباره خواستن واسم میاد، میخونم بقیه هم مثل من شدن، متنا و کلیپایی که میگن این مردان که دارن جلو ارزوهات صف میکشن و باید ازشون بگذری، یا حتی امروز با اینکه مدتهاااااس اصلا پشیزی به طرفِ خاکشیر شده فکر نکردم خوابشو دیدم! خواب عذرخواهی و پشیمونی اش و بی تفاوتیِ محض خودم! از شما چه پنهون از رفتار خودم تو خواب خوشم اومد.


با اینکه این نشونه ها رو میبینم ولی بازم ته دلم ترس دارم.


خودش کمکم کنه اول بخوام که نترسم! و بعد باقی چیزا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انانیمس ...